هنر ما پیش تاریخ
هنر ما قبل تاریخ به سه دوره مهم تقسیم می شود :
الف- دوره پالئولینیک ب- دوره نئولیتیک ج- دوران برنز و پولاد
در این دوره که از نظر زمان دورترین نقطه تاریخی را در بر می گیرد .اولین گام های بشر برای ساختن ابزار و وسایل مناسبت احتیاجش برداشته شد. از این دوران آثاری باب غارها بدست آمده است .
از این دوره آثاری از مجسمه و نقاشی در دست است مانند: ونوس ساویذیانو – ونوس ویلندورف حدود 15000- 10000 ق م و نقاشیهای غار آریژ .
ب- دوره نئولیتیک: ( نوسنگی )
اولین آثارمعماری و بناهای ساخته شده دست بشر در این دوره بوجود آمده است . زیرا دوره یخبندان به پایان رسید.
ج- دوره برنز و آهن :
این دوره از
زمانی ابتدا می شود که فلزات اسم می شوند . در این عصر شهرسازی اهمیت پیدا می کند.
دراین دوره است که ضمیر اول شخص جمع با تمدنهای عظیمی چون پافشاریکننده ، بین النهرین و مدیترانه آشنا می
شویم .
22 صفحه فایل ورد
حرکتی به این جانب باب آلمان و از طریق آثار پیتر برنس و وان دو ولده به اتفاق پیوست. این دو که از نقاشی به معماری روی آورده بودند، طراحی را به آغاز بخشی از پروگرام ای می دیدند که تمامی هنرها را در زندگی روزمره با هم منسجم می کند کاری که فتوریست ها در ایتالیا و ساختگرایان در روسیه بعد از جنگ جهانی اول انجام دادند.
وان دو ولده نیز که تحت تأثیر ویلیام موریس حیات کتاب های انتشارات خصوصی را طراحی می کرد، ولی بیش از آن که تأثیر ماشین را نادیده انگارد، بیشتر تمایل داشت حرف حرف آن تسلط یابد و صنعت را ترغیب کند تا به هنرمند امکان دهد شکل بار خود را تعیین کند. وی موفقیت هایی بازهم حاصل کرد. طرح پوستر وی برای غذاهای کنسانتره، آثار الگو سان سبک آرت نوو محسوب می شوند. این اثر اگر چه به سمت عنوان یک چاپنقش در مجله هنر و ادبیات برلین به نام Pan صفت شد، اما کاری کاملا تجاری اسم می شد و بخشی از یک مجموعه تبلیغاتی و بسته بندی بود.
ذوق سلیم، سلیقة لطیف، احساس خلاق، ادراک فعال، روح حساس، و عاطفة بارور را اگر به سمت همراه زیبایی و زیباشناسی ذاتی در یک جمله اجمال کنیم، تام و مانعی میشود از هنر غنی و مجرد ایرانی، این تعریف شاید در نزد برخی از کارشناسان راه خلاف واقع وغلو را پیموده باشد اما در حقیقت اگر به خوبی مشاهده کنیم هر یک از این عوامل و ابزارهای معنوی و مادی را میتوان در جزء جزء نقش و نگارهای ریز و ظریف دکوراتیوی که به منظور آذین و آرایش آثار هنری ایرانی بکار رفتهاند در کالبدی جامع و فراگیر مظاهر هنری، به خوبی و به وضوح نمایان است، مشاهده نمود. به واقع ادراک صحیح هنر خلاقة ایرانی بایسته تبیین همین مفاهیم مستتر باب اصل آثار خواهد بود. استعداد و خلاقیت هنری جوامع مختلف از سنن و آداب و بینشهای فرهنگی و سوابق تاریخی و محیط طبیعی آن اقوام ریشه و الهام میگیرد و اغلب اتفاق میافتد که یک اعقاب به جهت تبهر و مهارت جانانهای که در زمینة یک یا چند رشتة خاص از هنرهای چندگانه (به ویژه هنرهای سنتی، دکوراتیووتزئینی) تبلور و بروز یافته است، رقابت و برابری دیگر ارحام در آن زمینهها با ملت فوق الذکر کاری عبث و بیهوده خواهد بود. ار نخواهیم تمامی هنرهای، هشتگانة معاصر و دیگر حمایتکننده ذوقی اقوام مختلف را مورد بررسی رسم دهیم و اگر تنها در یک مورد کار تحقیق و تفحص در جریان پیدایش، رشد و بالندگی هنری اختصاصی را پی گیری کنیم و ثانیه زمینه الزاماً موضوعی باشد که عمومیت بیشتری دارد یعنی تقریباً نزد تمامی انباء بشری از گذشتههای دور تاکنون جلوه جرب ذوق و سلیقه زیبایی دوستی باشد؛ میتوان هنرهای صنعتی و صنایع دستی را ذکر نمود. هنرها و صفاعاتی که در سرزمین کهن ایران به سمت مرور زمان و در طی سالیان طولانی که هم اکنون به یک چشم همزدنی میماند، آنچنان راه کمال و ترقی را پیموده است که بی اغراق بازهم چنان بی رقیب بر پهنة این سنخ از هنرهای ممالک گوناگون میدرخشد و تجلی میکند. دلایل این شکوفایی و درخشش همیشگی را میتوان اضافه حرف بالا بودن میزان مهارت و استادی و همین طور ویژگیهای ذاتی و ادراک زیبایی دوستی ایرانی، چاپ لطیف و روحانی هنرمند ایرانی ذکر نمود زمانی که استاد کار بنا به هنگام کارکردن بر روی قسمتی از بناگر یا استادکاری که در گوشة خلوتی از یک مکان متبرک با صبر و تأنی مثال زدنی سرگرم پرتره اندازی دیوار بوسیة گچبری، آینه کاری، کاشی و... میباشد و زمانی که بهترین و زیباترین تجلی گاههای هنری دستی و معماری ایرانی عجین و همراه حرف بهترین و زیباترین حمایتکننده ذهنی و عاطفی از همین دین و آئین و آیین یکتاپرستیاش باشد مسلم است که هر چاه دارد چون جان در طبق اخلاص میگذارد. تا خیر تنها یک ایز زیبا و دل انگیز مادی بلکه اثری سرشار و مملو از روح و جان الهی را آفریدن و ابداع نماید و نسل به نسل به سمت جای اینکه به دین و مرامش در خدمت تعالی و ترقی او باشد او نیز در پیشرفت و گسترش آن به نوبة خود سهم و نقش ایفا میکند. در این میان علاقه و پیوند عاطفی که عموم آدم ایران حرف هنرها و میراثهای هنری و فرهنگی خود استوار نمودهاند به سمت حدی بوده که علاوه بر کمک به جریان رشد و تعالی هنرها، انگیزه ماندگاری آنها نیز شده است.