کتاب از مدار پنجاه درجه شمالی شامل 7 حکایت کوتاه باده باشد...
«از دوایر فرضی موازی باخط استوا پنجاه پایه شمالی» تجربه داستانخوانی دلپذیری برای خواننده فراهم کرده است. در نگاه اول امکانپذیر است این واقعیت که مجموعه داستان به سمت مهاجرت پرداخته است، کمی برای مخاطبی که تجربهای از مهاجرت ندارد، نامربوط و توانفرسا به سمت نظر برسد، اما خواندن داستانها این تصور را نقض میکند. با اینکه تم اصلی داستانها مهاجرت است، اما بخش عمدهای از آنها به جای اینکه در مقصد بگذرد، در آغاز میگذرد و همین اثر کتاب را بیشتر میکند. به نوعی این کتاب واقعیت دردناک جلایوطن را به گونههای متفاوتی باب هر کدام از داستانها بیان میکند، که مهاجرت تنها فاصله فیزیکی را زیاد میکند و سوژه واقعی هنوز در سرا است.تذکره از نظر نویسنده:
داستانهای این مجموعه، میتواند برای تمام کدام از ما رخنه داده باشد. هر پاس که به آغاز یک خارجی Outsider با آدم بومی برخورد میکنی، یک تجربه تازه زاییده میشود. خوب یا بد. تلخ الا شیرین. زیبایی زیستن باب جهانی جز از زیستبوم اولیه، باب همین لحظههای جاذب برخوردهای فرهنگی است. از تشریح و تمجیدی که از تمدن پارس - ایران باستانی میشنوی حرف اظهار تاسف ازحاکمیتی که پتواز اعتراضات مردمش را با باتوم و گلوله میدهد. حقیقت این است که ما در دور جهانی شدن زندگی میکنیم و دهکده عالمگیر مارشال مک لوهان، دیگر یک ایده نیست. هرچند بهره ما ملتهای در اسم توسعه از این قطار سریع الیسر، بیشتر دود و دم و سر و صداست تا مظاهر واقعی توسعه. حتی وقتی بازهم از جهان سنتی خودمان جدا میشویم و تصمیم میگیریم عضوی از این دنیای بالا مدرن بشویم، باز هم زخمهایمان تارک باز میکند و خود را معلق بین دو دنیا مییابیم. دنیایی خو افسرده و آشنا به مثابه زهدان مادر که از ثانیه کنده شدهایم، و دنیای اسم که میخواهد از ما چیز دیگری بسازد. داستانهای این آلبوم تحت اثر همین برخورد ناگهانی با جهان بیرون از بچهدان چهره گرفت. کوچیدن به سمت غرب، برای من حکم پهلو رفتن پردههایی بود که ضمن بازنمایی واقعیت بیرونی دنیای غرب، پرده از چهر درونیام هم بر میگرفت. این از اولین دستاوردهای زیستن در یک دنیای حرف حدودی «آزاد» بود. دنیایی که سعی کردم نه فقط از دریچه نگاه یک زن، بلکه از پادگانه انسانی که بین تاخت دنیای قبل و بعد از جلایوطن ایستاده روایت کنم. امیدوارم شما هم باب این نگاه با خود شریک شوید.
تأثیرات روانی صبغه ها:
همه ضمیر اول شخص جمع می دانیم، انسان پول است که به سرعت و به شدت تحت تأثیر فر آیندهای محیطی قرار می گیرد و در اسم پایین همین تأثیر شکل جدیدی از رفتار را از خود ابراز باده دهد. اثر روانی بعضی از رنگ ها به صورت زیر است:
زرد : زرد رنگی است با استطاعت اشعه افکنی زیاد، که بیشتر پرتوهای دریافتی را بازتاب می کند.
صفرا رنگی که ژرفا و ته ندارد. بُرد آن انتساب به رنگهای دیگر زیادتر است و
از بسیاری از ویژگی های سفید بهرهمند است. رنگ ترش است و جدول ترشی های
متفاوت. صدای پایین ویولن « زرد » است. آوا بلبل و قناری زرد است. صبغه صفرا
وقتی یکدست باشد، شادی دعا و هنگامی که حرف تغییرات زمینه های رنگی همراه
باشد ایجاد اضطراب و ناراحتی تا حد آشوب می کند. زرد صبغه بی خوابی،
بیداری، بیماری، نا امیدی، هیجان، اضطراب و تموج فکری است. همچنین صبغه
آغاز بهار، رسیدگی کشت، جدول نیروی فزون نهفته باب دانه است.
رنگی است اسم و زمینی که ابداً نمودار ژرفا نیست. رنگی است حرف موضوع
عمودی و بنابراین حرف خط عمودی بازهم سنگ می شود. صبغه صفرا رنگ جوانی، نشان
پرتو و پرتو و نشان دانش و معرفت است. در بعضی دوران رنگ زرد به عنوان
القاء کننده تنفر مطرح باده شود، این حالت زمانی مناسبت قبول است که پس زمینه ی
آن تار باشد برایاینکه تضاد این دو رنگ بسیار شدید است و در هیچ شرایطی با هم
هماهنگی ندارند. در صورتی که همین رنگ در پشت زمینه ی سبز زندگی و امید را
به نمایش می گذارد.
و در امتداد بقیه رنگ ها
Mac os سیستم آژانس مخصوص کامپیوترهای شرکت اپل باده باشد. نام این کامپیوتر ها مکینتاش به سمت معنی پالتو است.
Mac os مخفف : macintosh operating system
در سال ۱۹۸۴ سیستم عامل مکینتاش توسط اپل در اسم روانه بازارچه شد که تبلیغات بسیار گسترده ای برای آن انجام گرفته بود.
ظهور مکینتاش و ارائه تجویز های جوراجور برنامه ها توسط کمپانی ادوبی نظیر Adobe و PageMaker و بعد ها برنامه
ساخت انیمیشن موجب شد حرف مکینتاش در بین انتشارات و سازندگان فیلم و موسیقی طرفداران بسیاری پیدا کند.
بسیاری از نرم افزارهای مشهور کنونی مانند مایکروسافت ورد و ادوبی فتوشاپ اولین پاس از بهر کامپیوتر مکینتاش نوشته شدند.