احکام وارده در شریعت را اصطلاحا“ به سمت دو دسته تقسیم میکنند :
مولوی و ارشادی .
احکام مولوی ، احکامی اند که به منظور تکلیف رسیده شده اند و مکلفان ـ هر کوه طور که هست ـ ملزم به اجرا ثانیه میباشند ، در تشریع آنها بیشتر جنبة تعبد و اطاعت و فرمانبرداری از دستورات مولا لحاظ شده است ، باب فعل انها ثواب و در ترکشان عقاب وجود دارد .
احکام ارشادی ، احکامی اند که صرفا“ به سمت منظور مصلحت خود مکلف وارد شده اند ، باب خصوص آنها تعبد ی نیست و حاوی اطاعت و معصیت نمی باشند ، در نتیجه ثواب و عقابی در پی ندارند . روشن است که تمامی احکام شرع بر اصل مصالح واقعیه وارد شده اند و هیچگاه تکلیف یا دستوری بری مصلحت اندیشی نداریم ، لکن نحوة انشاء حکم از پهلو مولا متفاوت است ، بنابراین باید دید که آیا حکم به آغاز دستور و فرمان صادر گردیده است تا در نتیجه مکلفان متعهد به اطاعت امر مولا و فرمانبرداری از آن باشند ، و یا انشاء حکم بعنوان مصلحت اندیشی صرف است و انجام ثانیه به سمت دستور عقل میباشد یعنی مسأله فرمانبری واطاعتی در کار نیست .
به عبارت دیگر اگر مولا حرف کرسی تشریع نشسته و فرمان داده باشد ، حکم صادر مولوی است و اگر دوستانه و بعنوان « انه احد العقلاء » دستور داده باشد حکم ارشادی محض است و د ر این مطلب بحثی نیست . آنچه جای جدال دارد ، شناسائی احکام ارشادی و جدا کردن آنها از احکام مولوی ( تکلیفی ) میباشد .