تقریبا همه ضمیر اول شخص جمع یکی از نخستین نقاشیهایی که کشیدهایم، یک خانه بوده که از تنوره روی بام مثلثی شکل آن، دود دراز میشده و ۲ پوشش ساده داشته با پنجرههای گل گلی پشت شیشههای آن .
شاید باب همان دوران کودکی هر کدامیک از ما قصههای زیادی پشت این پنجرهها میساختیم و خانههایی که میکشیدیم جایی از بهر خوشبختی خانوادههایی بود که یک مامان داشت و یک بابا داشت با چند آباجی و برادر . در دنیای کودکان خوشبختی، جسم سادهای است اما هر چه بزرگتر شدیم برای آنکه خانهای خانه باشد و خانوادهای در آن احساس خوشبختی کنند، هزار اما و ار آوردیم که بسیاری از آنها ابداً ربطی به خوشبختی نداشت. شاید این روزها انگیزه تعداد بالای مامان و باباهایی که احساس میکنند حرف هم خوشبخت نیستند و نقاشی کودکانشان خانههایی است بیرنگ و روح، همین تعاریف خبط از خوشبختی باشد. راست است که خوشبختی یک حس درونی است لیک برای رسیدن به سمت این حس باید مهارتهایی را بهدست بیاوریم که ما را به این احساس برساند. وقتی به خانوادههای خوشبخت و پیروز تماشا میکنیم میتوانیم قید عامل مشترک را باب آنها ببینیم. امروز میخواهیم در مناسبت پیش نیازهای بایست برای یک اعقاب خوشبخت حرف بزنیم که تک صفت افراد خانواده باید در رعایت کردن آن کوشا باشند .