» :: تذکره آئینه های برابر
نگارش فیلم نامهی آینههای روبرو توسط مریخ بیضایی در بهمن واحد زمان ( ۱۳۵۹ به
اتمام رسیده و تاخت واحد زمان ( بعد در زمستان ۱۳۶۱چاپ شده است.
در بحبوحهی اغتشاش در حملهی عدهای به شهر ابتکاری که به آتش سوزی و خانه
خرابی فواحش میانجامد، خرمی از خانهای که در آن صفت است، وحشتزده
اسم میدود و از مردی به سمت نام قناعت کمک میخواهد. اقتصاد او را که بچه
محل قدیمش بوده، میشناسد و نزهت از این که آشنا شده، سرافکنده از او
میگریزد. قناعت خرمی را حرف خود به کافهای میبرد و در این جا هریک به شرح
زندگی خویش مینشینند. ۲۲ سال از آن روزها گذشته. نزهت خواهر سروان حقنظر
است. افسر حقنظر یک اندام در ارتش طوری علیه رژیم مبارزه میکرده که به
نظر یک گروه بزرگ بیاید. نزهت ۱۸ ساله و نامزد آقای افتخاری است. افتخاری
سه دهنه مغازه و یک پونتیاک دارد و امیدوار است همین که نزهت دیپلمش را گرفت،
با او ازدواج کند. اما دستگیری سروان حقنظر همه چیز را به بازهم میریزد.
نزهت برای نجات جان برادر که حکم تیربارانش آمده، به توصیهی یکی از
مامورهای زندان با تیمساری که اسم پرونده است، همخوابه میشود و طی یک
هفته دست به ید شدن آخر میفهمد که بازی خورده و برادرش پیش از
اینها تیرباران شده. او پیش از آن که از بهر آرزو دهی نزد تیمسار برود،
نامزدیاش را حرف افتخاری به سمت هم میزند و این در حالی است که افتخاری
همچنان او را دوست دارد و ماجرای اخوی نزهت کمترین تاثیری بر تصمیم او
نگذاشته. نزهت به تصور خود برای آن که سطح تیمسار را پایین بیاورد، با
پایینترین سطوح جامعه مترس میشود. پدرش از غصهی فحشای او دق میکند و
فامیل طردش میکنند و او را تا به آداب ختم پدر راه نمیدهند. نزهت تا
زمانی که پول دارد، در ازای جندگی خود از کسی اسکناس نمیگیرد. سرانجام از تک
پرانی دست برداشته، باب آبادی نو ساکن میشود، و در تمام این مدت یک فکر او
را جاندار نگه میدارد، این که توشه انتقام خود را از تیمسار بگیرد.....