رمانی از اْنوره تاخت بالزاک ترجمه عنایت الله شکیباپور...
درباره رمان:
این رمان سرگذشت المبار زنی به آوازه جیزل است که در دوران جوانی عاشق مردی که پرستار بنت او بود می شود و وقتی از آن مرد که آرماند نام دارد باردار میشود اصرار میکند که ازدواج کنند اما این مرد فریبکار قبول نمیکند و جیزل حرف دلی شکسته آنجا را آذری میکند و بعد از مدتی با مردی ازدواج میکند که خوشبختی واقعی را برای او به سمت ارمغان میاورد. ولی بعد از اینهمه سال یک عاشق سمج دردسرهای را بوجود باده آورد و باعث میشود که شوهرش به سمت او بدبین شود و اندیشه آهسته جیزل به او خیانت می کند ، جیزل که تحمل این تهمت را ندارد و ادعا میکند که بیگناه هست ولی نمیتواند واقعیت را بگوید در بستر درد می افتد. آخر بیگناهی او ثابت می شود. اما دیگر دیر شده! جیزل در این دنیا نیست...انوره دوبالزاک ادیب بزرگ فرانسه در ایران به سمت خاطر رمانهایش که بسیاری از آنها به فارسی ترجمه شده، اسمی است. بالزاک در سال 1799 در شهر تور به آفاق آمد. پس از طی کردن تحصیلات در دارالوکاله سرگرم به کار شد؛ چندی بعد آنرا رها کرد و به تجارت پرداخت، در این کار ایضاً موفقیتی به دست نیاورد، اما از این راه در شناخت سفته*بازان و رباخواران و سوداگران تجربه*های سودمندی آموخت. آنگاه به سمت ادبیات روی آورد و به نوشتن رمان پرداخت که افزونتر آنها سوژه*های تاریخی داشت اما هیچ*کدام از این رمانها پولی که او بتواند زندگی خویش را با آن بگذراند، فراهم نیاورد.