صناعت جوهرهای است
که در اصل هر ایرانی به سمت فضل الهی به ودیعه نهاده شده است. به همین انگیزه جلوههای
صناعت در تمام حمایتکننده و مقوله های زندگی ایرانی مانند: معماری، نقاشی ، خط و کتابت ،
پارچهبافی، قالی وگلیمبافی، فلزکاری، سفالگری و ...... در طول تاریخ بروز و ظهور
داشته و دنیایی از زیباییها، ذوق، خلاقیت و ابتکار را پدید آورده است.
یکی از مظاهر
انعکاس هنر ایرانی در معماری این سرزمین است. آرتیست معمار ایرانی، از ابتدای کار
و از اثنا بکارگیری آجر که از مصالح اولیه احداث بنا به شمار میرفته زیباترین
نقشها و طرحها را هنگام ایجاد دیوارها و
تنپوش قبه ها وگوشواره ها، مقرنسها و طاقنماها خلق کرده است و در روند تکاملی آن
با بند چینی، گلاندازی، گرهسازی و آجرکاری آرمیده و رفته، شاهکارهای بینظیری را
به بود آورده است.
هنگام استعمال از
گچ با خلق گچبریهایی حرف نقوش هندسی، گیاهی، دنیایی از خلاقیت را که باب دنیا بی نظیر میباشد آفریده و در استفاده
از تیر برای پنجره ها و درها با بهرهگیری از فنونی نظیر منبت، مشبک، معرق، کندهکاری،
خاتمسازی و نقاشی روی چوب، اعجاز باور نکردنی را پدید آورده است.
برای تزیین بناگر از
کاشیهایی نظیر یک رنگ، هفت رنگ، معرق، طلایی و .... شیشه و آیینه باب شکلها و رنگها
و ابعاد گوناگون، استعانت جسته و دنیایی از زیبایی و خلاقیت و هنر را عرضه کرده و همه
اینها به دوست حجاریهای زیبا، بنا هایی
را در جای جای ایران بر پا و استوار کرده است.
بری تردید تحقق
این تمام زیباییها و خلاقیت جز به مدد عشق به معبود امکانپذیر نبود، برایچه که
بیشترین جلوه آنها را در مسجد، قبله و زیارتگاه میتوان دید.
بناهای مذهبی،
همواره مورد احترام و توجه ملل و اقوام مختلف باب طول تاریخ بوده است، و به لحاظ
همین اهمیت، پیوسته کاملترین تجربه های هنری هنرمندان برجسته تمام دوره تاریخی در
پرستش معماری و تزیین نقوش به کار رفته باب احداث چنین اماکنی بوده است. این علاقه و
توجه و بخشش سرمایه های مادی و معنوی، نه از باب منافع اقتصادی و اغراض مادی، بلکه
بر مبنای کشش و علاقهای قلبی حرف اصل گرایش فطری مردم به مکاتب الهی بروز کرده
است. چه بسا مردمی که حرف مشکلات و تنگناهای اقتصادی قرین بوده، اما باب سرمایهگذاری
برای مظاهر معنوی، از جمله بناهای وابسته به مقدسات مذهبی، از هیچگونه ایثاری
فروگذار نکرده اند.
بناهای رفیع و با
شکوهی که در درازا تاریخ برای معابد، مسجدها و کلیساها، سربرافراشتهاند، با یک
اعتبار قلبی و تعشق حقیقی همراه بوده است.
در تاریخ اسلام،
مسجد در رأس توجه مردم، به ویژه هنرمندان معتقد به مبانی دینی قرار داشته است. در
دوره هایی که اثری ازپیشرفتهای علمی و صنعتی در هیچ کجای آفاق دیده نمی شود،
برجستهترین آثار معماری جهان، از میان مسجدها ارجمند در جای جای سرزمنیهای اسلامی بر
جای مانده است، اگر چاه به سمت علل گوناگون، بویژه هجوم ارتشهای متجاوز بیگانه به
کشورهای اسلامی بسیاری از ابنیه مهم و مسجدها تاریخی دستخوش تخریب و ویرانی شده و
آثار مهم مکتوب و میراث فرهنگی مسلمین که اسیر غارت و آتشسوزی باب کتابخانههای
بااهمیت آفاق اسلام شده است، ما را از گنجینههای مهمی محروم کرده است، با این حال
آنچه بر جای مانده، خود دریچهای است برای
شناخت عظمت معماری به سمت کار رفته در بنای مساجد بزرگ تاریخی، بویژه ثانیه که در معماری و کاشیکاری بناها، مظاهر
معنوی و مفاهیم والای مذهبی چه در انتخاب رنگ و چه در تعیین شکل و فرم بسیار
ماهرانه تلفیق شدهاند، و فضایی به وجود آورده است که آدم شیفته معنویت را بسوی
خود می خواند.
- مسجد در
معماری ایران
- عملکردهای
مسجدها مختلف
- خصوصیات فضاهای کالبدی مسجد
در صناعت و معماری
ایرانی و به ویژه معماری مساجد با تاخت پدیده شکل و محتوا یا عینیت و ذهنیت - و در
یک کلام شکل و روح مواجهیم.
هنر معماری دارای
سه جنبه است یکی جایگاه اثر باب آبادی یا معماری شهری ، طراحی خود بنا یا حجم اثر، و
در نهایت هنرهای خویش به سمت معماری که شامل مواردی چون نور و رنگ و نقش است، میگردد
که این اخیر با آنکه نقشی محوری باب آنچه که معماری ایرانی نا میده میشود دارد،
اما در دورههای پسین، این شیوه یا مهجور گشته یا نقشی حاشیهیی یافته است. حال
آنکه چنین ظرفیتی را دارد که فضا سازی کند و بدون اینکه ترکیب احجام نامتجانس
ضرورت یابد، فضاهای دلخواه را ایجاد نماید.
انسان- و به سمت تبع
او اثر هنری- موجودیت نمی یابد، مگر آنکه قالب و روحی داشته باشد. قالب و جان دو
وجه منفک یا دوست و ترکیبی نیستند، بلکه وجوهی محشور و عجیبند که هیچ کدام بدون
دیگری موجودیت و معنا نمی یابد. خیر تمام قالبی محمل هر روحی است و نه روحی تاب نشستن
بر تمام قالبی را دارد. این دو تنها با یکدیگر موجودیت می یابد و رویش می کنند و
مرتبت وجودی مییابند.
در هنر معماری،
اثر و جان حاکم بر جابجایی ثانیه از یکدیگر منفک نیستند و نمیتوانند که باشند. نمیتوان
فضایی را تخیل نمود، بری آنکه صورت و شمایلی برایش قائل تفرج و به همین عنوان نمی
استطاعت چهره و شمایلی تصور نمود و مصالح آن را در نظر نداشت. جان فراخ در همنشین با
قالب تنگ همچون انیسش خرد و تحقیر میگردد یا شکل شکسته بر میدارد. شکل فراخ
نیز ذلیل روح حقیر شده، ویرانه میشود. این دو تنها بار شد متناسب و همپای یکدیگر،
کارا و زیبنده میگردند. در فضاسازی ایرانی علاوه بر ترکیب یا انتزاع حجمی، از
نقوش و صبغه و پرتو پردازی هم، به منظور القای انتزاع یا ترکیب فضایی استفاده شایان
و برازنده توجهی می شود به این معنا که در یک
فضای راسته، شکست پرتو یا ازهم پاشیدگی نقوش، قطعهای را مجرد یا گسسته می نمایاند و بالعکس
بدین لحاظ شناخت نقوش و در رأس ثانیه بند بنایی، در فضاسازی ایرانی نقشی مؤثر و
ناگزیر دارد.
موضوع شکل و روح
باب بیان هنری و فضاسازی معماری، نه ماجرای
راکب و مرکب که بحث بود و موجودیت است. تذهیب کاران باب طراحی، اشکالی را میآفرینند
که «مداخل» نام دارد و ثانیه صورت اشکالی است که «روالت» به هنگام نقشپردازی خود
بخود «بوم آلت» را نیز مد تماشا دارد. و هیچ یک از
آلتهای «رو» و «بوم» بدون دیگری موجودیت نمییابند. لیک هر مداخلی مناسب هر
زمینهای نیست. به این معنا که تیزی و پخی یا راستگی و نقوس نقش مداخل را، نه
اراده نقشبند که غرض تماشا او، یعنی مکانت و فضا سازی نقش است که تعیین می کند.
هرچند که رنگ و پرتو نیز باب این نقوش تأثیر ناگزیر و بسزا دارند، مداخل
نهایتاً در پیچیدهترین و رفیعترین مرتبت
خویش به گره بنایی صفت میشود. گره در مسیر تحول خویش از مداخل تا گره و از گره تا
« گره در گره » و حتی « امپراطور گره » تا آنجا پیش می جدول که به شطرنج معماران معروف
میگردد. اما در این عرصه همچنان انعطاف و شکل خود را به بوق و طرق مختلف حفظ مینماید
و به سمت گره کند و تند و نرم و در مواضعی دستگردان مبدل می شود که به انضمام رنگ،
قوالبی بازهم شأن و محشور با روح حاکم بر فضا سازی است.
آگاهی حاکم حرف هر
اثر معماری یا شهری، نقشی بنیادین در تحول شخصیت و ادراک حیثیت آن ایز در درازا زمان
و همچنین باب احساس مخاطبان ایفا می نماید. نقوش باب فضاسازی نقشی تعیین کننده
دارند. جا سازی مناسب، حرف مجموعه تمهیدات مندرج در آن رمز ماندگاری و موجب
جاودانگی این رد در طول حیات بشری گردیده است.
کاربرد نقوش در
حیثیت خارجی و فضاسازی درونی هر اثر معماری، مؤثر و بلکه تعیینکننده است. گره
بنایی در میان نقوش ایرانی جایگاهی رفیع و بی مانند دارد، تا آنجا شاید نقش دیگری
همچون گره در فضاسازی معماری ایرانی عمومیت نیافته و دخیل نگشته است.
همانگونه که دین
اسلام، تنها دین عبادت و پرستش و تدقیق به سمت آداب و مراسم عبادی نیست و حوزه نفوذ
احکام و قوانین آن حاوی تمام ابعاد و عرصه زندگی فردی و جمعی است، مسجد نیز، تنها
فضایی ویژه برای عبادت نمی باشد.
بلکه اضافه بر
جلسههای اندرز و ارشاد مسلمین، حلقهها و مجالس درس و بحث نیز در ثانیه تشکیل میشد و
میشود. حتی پس از اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری که فضای مدرسه به صورتی
جدا و متمایز از سجدهگاه پدید آمد، پیوسته در برخی از مسجدها تدریس علوم مذهبی تا
سده و دهههای اخیر ادامه داشته است. اضافه بر این اغلب مسجدها سنگر مبارزه
اجتماعی مردم علیه حکام جبار، و کانون انجمن کردن مردم باب هنگام خوف و اضطرار بوده است.
مسجدها را از نظر
دامنه نوعبهنوع و صفت کارکرد های آنها می توان به چهار گروه طبقهبندی کرد: گروه
نخست، شامل مسجدهای جامع و مسجدهای بزرگی میشود که میانجیگری سلاطین، وزاء و حکام
ساخته می شدند. دائره عموم این مسجدها توسط بانی یا مأموران دولتی چهره می گرفت و
آنان باب اغلب موارد به هر کسی اجازت پیشنمازی یا تدریس در این مکان را نمی دادند بلکه اشخاصی که مورد
تایید باقی قرار میگرفتند به پایگاه پیشنمازی یا تدریس برگزیده میشدند. دربرخی از
مسجدهای جامع، چند پیشنماز همزمان به اقامه نماز میپرداختند و پیروان هر آیین و
مسلک با اقتدا به پیشوای خود، نماز برگزار میکردند.
- امت دوم، شامل
مسجد های متوسطی میشود که میانجیگری بزرگان محلی، علما و یا مشارکت عمومی آدم ساخته
می شد. باب بسیاری از این مساجد ها برای پیشنماز و دیگر افراد مسجد، پیمان خاصی وجود
نداشت و از محدودیتهایی که در مسجدها نوع اول ایجاد میشد، خبری نبود. اگرچه باید
توجه داشت که بعضی اوقات، پیرامون هر آیین برای خود سجدهگاه جداگانهای میساختند که
پیشنماز و مدرسان ثانیه از پیروان شاخههای همان مذهب بودند.
- گروه سوم ، شامل
مسجد- مدرسهها میشود. با وجود آنکه تعداد این مسجد - مدرسه ها بسیار اندک و
انگشت شمار است، اما اهمیت آنها از جهت اینکه دو عملکرد عبادی و آموزشی، همزمان و
به سمت موازات یکدیگر، هر کدام بخشی از فضای کالبدی را به خویش اختصاص دادهاند، قابل
توجه است. سجدهگاه و مدرسه بسیار جاذب آقا بزرگ در کاشان ، و مسجد و مدرسه سید در اصفهان
از بارزترین نمونه های این گروه از مسجدها هستند.
گروه چهارم، شامل
مسجدهای بسیار کوچکی میشود که عمدهترین و شاید تنها عملکرد آنها، جنبه عبادی
آنها بوده است و عزب باب آنها نماز بجا آورده می شد. مثلاً در نایین برخی از
مسجدهای کوچک هستند که مساحتی درحدود ده متر مربع دارند. این مسجدها توسط افراد
خیرخواه در محلهها یا در امتداد پیکر بازار و مراکز اقتصادی ساخته می شدند.
مسجدهای اولیه
بسیار ساده ساخته میشدند و فضای کالبدی آنها متشکل از شبستانی بدون در حیات که در
جلوی ثانیه حیاط یا فضای باز نیمه محصوری بود داشت. بتدریج و با اغماض دوران و روی کار
آمدن حکومتهای سلطنتی، بر عظمت و شکوه معماری مسجدها افزوده شد.
در ایران، عناصری
از معماری بومی باب فضای کالبدی مسجدها مورد استفاده رسم گرفت. ایوان، یکی از این
عناصر بود. نخست، یک ایوان در شبستان اصلی و سپس دو ایوان روبهروی یکدیگر که اغلب
یکی به ورودی اختصاص داشت، به ساختمان مسجد اضافه شد. تعداد این ایوانها باب مرحلهای
از تکامل طرح مسجد، به چهار عدد رسید. عنصر دیگر، بند از چهار طاقیهایی حیات که
باب پیش از اسلام به سمت عنوان بخشی از فضای آتشکدهها و آتشگاهها مورد بهرهبرداری
واقع میشد و پس از اسلام بعضی از آنها به سمت عنوان سجدهگاه مورد استفاده قرار گرفت. این
عنصر و گنبد به چهره قبه خانه، در بخش شبستان اصلی مسجد به کار گرفته شد و بر
عظمت فضای مسجد افزود. بدین ترتیب روند شکلگیری فضای کالبدی سجدهگاه کشیده به تکوین
طرح فضاهای چهار ایوانی شد. طرح فضاهای چهار ایوانی که پیش از اسلام نیز شناخته
شده بود، متأثر از جهانبینی و دائرهالمعارف ایران باستان و باب ارتباط با جهات چهارگانه
مقدسی که در ارتباط با فضای مثالی و توجه به سمت حرکت و سیر خورشید، شکل گرفته بود.
الگو سابقالذکر چنان مورد استقبال قرار گرفت که نه تنها در ساختمان مسجدها، بلکه در
بنای مدرسهها و کاروانسراها نیز به سمت کار برده شد. البته این الگو بیشتر در مسجدها و
سایر بناهای بزرگ به کار برده میشد و عمومیت استفاده از آن، مانع از تکوین در
فضاهای معماری نمیشد.
مسجدهای جامع، از
جنبة روند شکلگیری فضاهای کالبدی، به تاخت گروه تقسیم میشوند. گروه اول، شامل
مسجدهایی که بنا آنها در طول تاریخ
تغییر شکل پذیرفته و در هر دوره، فضاهایی به آنها اتصال شده و بخشهایی از
ثانیه را تغییر شکل دادهاند. مسجد جامع اصفهان نیز که هستة اولیة آن پیش از دوران آلبویه
اسم شده بود، در دورة مزبور و پس از آن باب عهد سلجوقیان و در دورههای بعد،
پیوسته شاهد تغییراتی باب فضای کالبدی خود بوده است.
گروه دوم، شامل
مسجدهایی است که از ابتدا با نقشهای از پیش طرح شده ساخته میشدند. و هیچ تغییر
شکلی را نمیپذیرفتند. این مسجدها که اغلب صفت به دورة صفویه و بعد از ثانیه هستند،
بیشتر به سمت چهره بنایی مجزا از فضاهای کالبدی پیرامون خود و گاهی بیتفاوت نسبت به
آنچه در برخی از جوانب و اطرافشان وجود داشت، ساخته میشدند. این مسجدها با داشتن
یک ورودی عظیم و با شکوه ، خود را از فضاهای اطرافشان متمایز میساختند و نظر
بیننده را احضاریه می کردند.
تزیین بناهای
مذهبی با آجر که در زمان سلجوقیان رایج، و در دورة ایلخانان تکامل یافته بوده، در
دورة صوفیان جای خود را به تزیین پرکار و گستردة کاشیکاری داد. تزیین بنا به
طور اصلی آگاه فضای درونی بنا بود و پوستة خارجی بنا بسیار ساده بود و در اغلب
موردها حرف کاهگل پوشانده میشد. عزب جایی که در نمای خارجی تزیین میشد و خود را
آشکار میساخت، فضای ورودی بناگر بود. تزیین ورودی مسجدها و سایر بناها از دورة
ایلخانان به سمت بعد، بسیار مناسبت توجه قرر گرفت. باب این بناها، فضاهای ورودی، بسیار
مرتفع و با شکوه اسم میشد.
بعد از دورة
هخامنشی گنبد، که در پی نیاز و ضرورتی فنی - ساختمانی، برای تنپوش فضای بزرگ بدون
استفاده از چوب، باب دوران اشکانیان اختراع شد و در آن دوره و سپس در عهد ساسانیان
در ساختمان کاخها و آتشکدهها مورد استفاده رسم میگرفت و پس از آن برای پوشش
بخشی از آن فضای خوابگاه به سمت کار گرفته میشد به سبب استفاده زیاد از آن در مسجدها و
سایر فضاهای مذهبی موجب شد که مفهومی سمبلیک کسب کند و به آغاز نشانه و سمبلی
برای فضاهای مذهبی مورد تدقیق رسم گیرد. جنبة نمادی و سمبلیت قبه از چنان قدرتی
بهرهمند شد که امروزه برای بیان جنبة مذهبی ساختمان مسجد ها، مورد استعمال قرار
میگیرد و هنوز هیچ آخشیج و شکلی نتوانسته است جای ثانیه را بگیرد و حتی تصور چنین
تحولی در آیندة نزدیک دشوار به سمت نظر میرسد.
مناره: همان سنخ که از صفت واژه آن بر میآید، عنصری جهت تبادل
دادهها از جاده دور توسط آتش، و به طور کلی محل آتش بود و پیش از اسلام کاربرد
داشت. این عنصر پس از اسلام ابتدا به سمت چهره ساده و منفرد برای خواندن اذان و آگاه
کردن مسلمانان از وقت نماز به سمت کار میرفت. آخشیج مزبور پس از قرن پنجم و ششم هجری،
پس از پذیرش کاربردی فنی باب جنب تارک در ورودیها و جنب ایوانهای اصلی مسجدها و سایر
بناهای مذهبی، به چهره عنصری نمایشی و تزیینی درآمد و جنبهای نمادی به خود گرفت.
نکتة بسیار بااهمیت در
مناسبت عناصر فوق، این است که با بود آن که امروزه آنها به عنوان سمبل و نشانهای
از فضاهای مذهبی آشنا شدهاند، لیک این امر لزوماً به این معنی نیست که عناصر
سابقالذکر در دوران گذشته و در همة دورهها و در همة شهرها، دارای چنین مفهومی که
امروزه دارند، بودهاند؛ تمام چند که پذیریش صور مشترکی بین مفاهیم و جنبة ادراکی
آنها باب درازا تاریخ ممکن است...
ایجاد گنبد: گنبد
عظیم و باشکوه سلطانیه در زمان سلطان محمد خدابنده بین سالهای 713-703
هجری قمری بنیان نهاده شد . ظاهراً
هنگامی که اولجایتو (سلطان محمد خدابنده) ،امر به احداث آرامگاه کرد هنوز
یکی از مذاهب اسلام را به عنوان مذهب رسمی انتخاب ننموده بود. در حدود
سال 709 هجری زمانی که کارِ ساختمان گنبد رو به اتمام بود سفری به عراق
نمود و تربت پاک حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) را در نجف و کربلا زیارت
کرد . بناگر به قولی بر اثر تشویق و
ترغیب علما و روحانیان بزرگ شیعه که باب آن زمان باب دستگاه حکومتی صاحب
منزلتی بودند، اولجایتو مذهب شیعه را به عنوان مذهب رسمی پذیرفت. به
دنبال قبول مذهب تشیع، اولجایتو تصمیم گرفت که آرامگاه خود را به ائمة
اطهار اختصاص دهد. به این منظور قصد انتقال اجساد مطهر آنان را به سلطانیه
داشت حرف به رونق تجاری و اهمیت مذهب و پایتخت جدید التأسیس خود بیافزاید.
بنابراین دستور انصاف تا تزیینات داخلی بنا را که تا آن روز انجام نگرفته بود، طوری
بپردازند که در آن شعایر مذهب تشیع به خوبی مناسبت استفاده قرار گیرد . به
همین جهت بود که کلمة «علی» به طور مکرر حرف کاشی در متن آجر نوشته شد
،اما انتقال اجساد ائمه با مخالفت شدید روحانیان شیعه در نجف و کربلا مواجه
شد .
گویند، وقتی مردم نجف و کربلا از
تسلیم جسد امامان خودداری کردند، ساختمان سلطانیه دوباره به هدف پیشین
خود یعنی آرامگاه اولجایتو اختصاص یافت .
بدین غرض تزیین کلیة قسمتهای داخلی بناگر تجدید و تغییر داده شد .
طرح بنای
این گنبد که از بناهایی مانند مقبره اسماعیل سامانی و مقبره سلطان سنجر در مرو
الهام گرفته، به عنوان سرمشق و مدل باب بناهای دیگر، در ایران یا خارج ایران مورد
استفاده رسم افسرده است، مانند و تاج محل در هند،
استاد گنبد
سلطانیه شخصی به نام سیدعلی شاه بود.درمیان ابنیه آنکه از همه مهمتر و در
عصر ایلخانی در عالم شهرتی به سزا داشته و هنوز نیز اقبال مهمی از ثانیه به ریاست گنبد
سلطانیه یعنی آرامگاه سلطان محمد اولجایتوست وآن ایلخان به سمت شرحی که سابقا گفتیم
آنراخود در حیات خویش در ساحت بنای شهر سلطانیه که از 705-713 طول کشید ساخته است.
این قبه که باب داخل باروی سلطانیه بنائی است مثمن یعنی هشت گوش که طول هر ضلع آن
به سمت هشتاد گز بزرگسال می شده وگنبدی که بر روی ان بوده 120گز ارتفاع داشته است در
اطراف بنای مزبور پنجره های آهنینی ساخته بودند که یکی از انها دارای 30 ارش ارتفاع داشته است و 115 ارش عرض
بوده مقبره اولجایتو, سه در بسیار عالی منقور
داشته که آنها را با زیبایی تمام بخطوط ونقوش زیبا مزین کرده بوده اند. داخل وخارج
گنبد اولجایتو از کاشیهای کبود بسیار براق کار شده بودند . بلندی این بنای هشت
ضلعی منتظم قریب 50 متر و بدنه اصلی قبه و تمامی ساختمان با آجر ساخته شده که روی
آن با کاشی فیروزهای، لاجوردی و آبی تزیین شده است. گنبد از بیرون، یکپارچه
ازکاشی فیروزهای پوشیده شده و در قاعده آن یک نوار پهن مزین به سمت الفبا کوفی، تماس رنگ
روشن فیروزهای را با آبی پررنگ لاجوردی، مقرنسها همسنگ میکند. این گنبد را
طوری ساختهاند که بدون ساختن ابنیه پیوسته و مجاور به آن با ابتکارات هوشمندانه
فشارهای جنبی گنبد را به پهلو زمین منحرف کردهاند. در هشت گوشه یعنی جایگاه تقاطع
اضلاع پیکر ساختمان مناره هایی به ارتفاع 5/3 متر تعبیه شده که فشار وارده گنبد
را عموداً خنثی نماید.
گنبد سلطانیه یکی از بزرگترین گنبدهای آجری
تاریخی جهان است که از آن به عنوان شگفتی معماری دوره ایلخانی یاد میکنند. این
بنای تاریخی که بیش از 700 واحد زمان ( پیشینگی دارد به لحاظ تزیینات آجرکاری و کاشیکاری جزء
منحصر به سمت فردترین رد دوره اسلامی است.
داخل گنبد را حرف کاشیهای کوچک ،
موزائیک کاری کرده وبا گچ کاری آراسته اند.
از ویژگیهای دیگر قبه این است که
زیر سازی قبه بلندآوازه «یزدی بندی » معروف است واز نامش پیداست که از کجا آمده است.
شلنج که مربع زیر گنبد را تبدیل به سمت دایره می کند یا نوع گنبدی که روی سلطانیه زده
شده « چیله » اختصاصی یزد است . خویش گنبد چیله وفن گنبد سازی دو پوسته ی پیوسته است. (
قبه هائی که به سمت شکل سبد ساخته میشود بسیار مقاوم است ومثل کاسه ای وارونه میتواند
روی پای بشخصه بایستد )
در چهار طرف گنبد قید بنای معروف
بود که مهمتر از همه «دارالسیاده –
دارالضیافه و دارالشفاء ودارالادویه» بود.
تزئین روی گنبد از کاشی « آفرین »
فیروزه ای است در پائین گنبد نقش 5 هاله آغاز میشود. اجر کاری با بندهای تزئین شده
دیگری است. از این گذشته خطهای هندسی ونقاشیهای بسیار زیبائی داخل گنبد براستی
خیره کننده است.
یکی از خصوصیات اصلی ومنحصربه فرد
درگنبد سلطانیه درجداره وجود داشتن آن است که از دو قشر موازی و مجزا که صرفا حرف پشت
بندهای اجری بین خود بهم مرتبط بوده و همچنین شکل واحدی راشامل میشوند.
از تمام مهمترین اثاری که به
تقلید ازگنبد سلطانیه ایجاد شده گنبدهای کلیسای سانتاماریا دلقیوره میباشد که بیش
از صد سال بعد ازآن اسم شده است.
این بنا با حدود ۱۰ هزارمترمربع تزیینات در زمان ۹ سال ساخته
شد.شایان ذکر است که گنبد سلطانیه به عنوان
بزرگترین بنای آجری جهان پس از گنبد سانتاماریا باب ایتالیا و ایاصوفیه در استانبول،
سومین گنبد تاریخی دنیاست. این بنا باب دوره ایلخانان مغول و پس از انتخاب سلطانیه به
آغاز پایتخت ایلخانان به سمت دستور سلطان محمدخدابنده ساخته شد. به تصریح منابع
تاریخی و بازجست های دیرین شناختی، هدف از ساخت گنبد سلطانیه، بنای مقبره ای برای سلاطین ایلخانی ( و به احتمال زیاد سلطان محمد خدابنده)
بوده اما تاکنون به سمت درستی مشخص نشده که چه کسی در این بنای رفیع به سمت خاک سپرده شده
است.
دیرین شناسان در
دخمه بناگر چند گور قدیمی را به دست آورده اند که هنوز روشن نیست به سمت چاه کسانی تعلق
دارد.
در اکناف آن نیز مجموعه ای از بناهای حکومتی در داخل برج و بارو اسم شد
که مساحتی حدود ۱۴ هکتار را در برمی گرفت. متأسفانه تمامی
این رد به جز گنبد سلطانیه از میان رفته اند و باستان شناسان
تنها پایه های آنها را از زیر خاک بیرون
آورده اند.
گنبد سلطانیه ۴۹ متر ارتفاع دارد، اما برخلاف بسیاری دیگر از بناهای
صفت تالی فاقد پی عمیق است. با این وجود قید محکم است که در ۷۰۰ سال گذشته
بیش از ۳۰ پسلرزه ویرانگر را از تارک گذرانده
و پا برجا باقی مانده است .
آندره گدار فرانسوی بنای سابقالذکر را این گونه
شرح میدهد:«به کوه طور قطع عالیترین نمونة معماری مغول و یکی از بهترین دست
آوردهای معماری اسلامی ایران و از نظر فنی شاید جالبترین آنان است ».
پروفسور سن
پائولوژی رئیس فرصت دانشکده معماری فلورانس درباره سلطانیه می گوید: ابتکار ساخت
گنبد دو پوش با قشرهای تقریبا موازی و نزدیک به سمت هم حرف فرم ساختمانهای دنده ای و
بافت آجری که درساختمان آن به سمت هیچ چهره از اسکلت و مهار استفاده نشده بلکه به طور
خود یار بنای قبه گرفته و ساخته شده از شهر سلطانیه به گنبد سانتا ماریا دلفیوره
باب فلورانس ایتالیا می جدول و خصیصه فنی خود را ارزانی می بخشد و واقعه بزرگی را در
قضا شیرینی و انتقال فرمهای هنری و پدیده های فنی پدید آورده است.
بلندای این گنبد به نحوی انتخاب شده حرف در
گسترش شهر گم نشود. در حقیقت این بنا، گذشته از عملکردهای واقعی که مورد
توجه و مقصود سازنده آن بوده است ، به صورت یک برج نیز عمل میکرده است
. زیرا که بنای رفیع گنبد سلطانیه تقریباً در وسط دشت بنا شده، از هر سو
قابل رؤیت است .
گنبد عظیم سلطانیه بر ارتفاع بنای هشت گوشهای
تعبیه شده است. حرف روی هر کدام از جرزهای هشت گانه در بالا، رد منارههایی
به قطر یک متر و به بلندای 5/3 واحد طول که حرف زیباترین معرق کاری مزین شدهاند،
باقی است. داخل این منارهها پلکان
مارپیچی به عرض 70 سانتی متر که به حول قطر 20 سانتی واحد طول میپیچند طراحی
شده است . این منارهها فشار گنبد را عموداً خنثی مینمایند. عقاید مختلفی در
مناسبت انتخاب هشت ضلعی بنا، عنوان میشود. عدهای این انتخاب را به دلیل
ایستایی و استحکام بنا دانستهاند، برخی به آن نشانههای مذهبی و مقدس
دادهاند. آنچه مسلم است عدد هشت، نه مقدس است و نه دلیل مذهبی دارد.
تنها انتخاب این طرح از روی محاسبات تجربی معماری و به حافظه مرکزیت و
ایستایی و احتمالاً ایجاد ساعت آفتابی در تماشا گرفته شده است و یا بیشتر جهت
نشان دادن تزیینات و زیبایی بدنه گنبد باب تمام طول روز است .
بنا
دارای هشت پلکان مارپیچی و یا حلزونی است که باب بین جرزها جای گرفته و
به طبقات بالا و ایوانها راه دارند.
بر فراز چهار ایوان اصلی و بزرگ، چهار پنجرة بزرگ رسم دارد که روشنایی
داخل بنا را تأمین میکنند و همچنین از این پنجرهها جهت تشخیص زمان نیز
استفاده میشده است .
معماری گنبد سلطانیه
گنبد سلطانیه باب دوره برپایی
مرتفعترین بنای جهان بوده و هم اکنون نیز یکی از عظیم ترین بناهای تاریخی جهان به
شمار می جدول . این بنا قسمتی از مجموعه عظیمی است که به سمت بابها البر مشهور بوده و شامل
دارالشفاء ، بیت القانون ، بیت الحکمه ، دارالیاده و ... این بنا در قوم بازهم کف
با فضاهایجانبی تربت دارای پلان چهارگوش مستطیل بوده و ادامه مجموعه در طبقات
هشت ضلعی متمایل به سمت منتظم است .
این گنبد
از سه فضای قبه سرا ، تربت خانه ،سردابه تشکیل شده و از نظر حجمی و ترکیب فضا
این بناگر با معماری هیچکدام از مقابر اسلامی ایران مطابقت ندارد در حالیکه این وضعیت را می استطاعت با
آئین تدفین مغول که در دو مرحله انجام می گرفت ، برابری داده و آن را حرف معماری
ترکیبی از آداب تدفین مغول تبیین نمود. باتوجه به این طرز تفکر قبه خانه
محل عزاداری به سمت تن ، سردابه جایگاه نگهداری و تدفین جسد وتربت خانه فضای مسقف
بالای سردابه می باشد .ورودی اصلی آرامگاه اولجایتو در ایوان های شمال شرقی و شمال
غربی تعبیه شده و کاربرد ایوانهای شمالی ، شرقی وغربی پادگانه می باشند . پلان فضای
گنبد خانه متمایل به هشت ضلعی آراسته و درازا هر یک از اضلاع از 06/10 متر تا 16/10
متر متغیر است .
قطر گنبد سرا 40/24 متر می باشد
باب این فضا 8 جرز سنگین با پهنا 32/6 تا 25/7 واحد طول با سطح مقطع 50 متر مربع
رسم گرفته و مهمترین چهره ویژگی تحول معماری از درون سلجوقی به دوران ایلخانی را
نمایش می دهد . باب حد فاصل این جرزها ایوانها و بنائی باب تاخت طبقه اجرا گردیده و
اوج طبقه همکف از رقوم فعلی 7/9 واحد طول و اوج طبقه اول از رقوم هم کف 70 /19 متر قابل
اندازه گیری می باشد . کف این جا با استعمال از سنگ رخام سفید مفروشی بوده است.
قوس ایوانها در این جا پنج و
هفت قید است . در منتهی الیه این قوسها کتیبه هایی با متن احادیث نبوی در ثانیه نوشته
شده و پس مقرنس کاری زیبایی که وظیفه ترمپه ها بر ثانیه محول شده پلان هشت ضلعی را به
پلان دایره تبدیل نموده و زمینه اجرا قبه را فراهم آورده ا
ومین فضای مورد بحث آرامگاه
اولجایتو ، فضای موسوم به خاک خانه می باشد ،این فضا به سمت شکل مستطیل با طول
ضلع 60/17 متر و پهنا 8/7 متر و با ارتفاع 16 متر ، محراب مجموعه را در جرز جنوبی در خود
جای داده است . تنپوش سقف تربت خانه از سه واحد اسم و تویزه ساخته شده قطر طاق
وسطی که بزرگتر است 9 متر و طاقهای طرفین 3 متر برازنده اندازه گیری می باشد در ارتفاع
0/3 متری از کف ، درگرداگرد آن
کتیبه
ای باب دو خامه ریز به خط کوفی مشجر و قلم درشت به خط ثلث نوشته شده
و اطراف کلمات را تزئینات اسلیمی آکنده نموده است . بین تریت خانه و حیطه زیر گنبد
پنچره بزرگی از مس طلا قرار داشت که به سمت مرور زمان از بین رفته و یا به سمت غارت برده
شده است.
سردابه سومین فضایی است که با
ترکیب فضاهای مذکور افاده معنی می نماید . این فضا جایگاه آرامگاه اصلی می باشد . ورودی سردابه
در ایوان جنوبی خاک خانه قرار دارد و حرف تعبیر 9 پله به سمت پهنای 250 سانتیمتر می رسد
در بین این جا محل آرامگاه و در طرفین ثانیه دو فضای کوچک جهت استقرار نگهبانان جلوگیری
از ورود ارواح خبیثه تعبیه شده . بررسی ترکیب فضایی این سردابه و بستگی آن با کل
مجموعه و برازنده مقایسه نبودن ثانیه با سایر بناهای آرامگاهی می توان چنین استنتاج نمود
که این آرامگاه بر اساس بینش مغول بویژه آئین شمنیت اسم شده باشد . گنبد
تربت اولجایتو بزرگترین سنخ خود باب بناهای تاریخی ایران با ارتفاع 50/48 متر و قطر
دهانه 40/24 متر و با ضخامت 160 سانتیمتر با روش دو پوششی اسم شده و فضای خالی بین
دو پوسته 60 سانتیمتر می باشد .
پلکانها
در بین جرزهای هشت گانه
پلکانهای مارپیچی وجود دارد که طبقه زیرین را به طبقات دوم و غرفه های خارجی و
مناره های هشتگانه متصل می کند . لازم به سمت تذکر است که این پلکانها تمام از پایین شروع
نمی شود بلکه فقط تاخت پلکان زوایای شمالی و پلکان دیگر در نمای خارجی واقع شده
است .
پلکانهای زوایای شمالی به طبقه
دوم راه می یابد و پلکان سومی بری التصاق به طبقه دوم بسوی بالا ادامه پیدا می کند .
پلکانهای هشتگانه از اشکوبه سوم ( اطاق های خارجی ) ظاهر شده و تا ادامه مناره های
هشتگانه صعود می نماید .
ایوانها
همانطور که در بالا اشاره شد بر
اضلاع هشتگانه پلان داخلی 8 ایوان رفیع و وسیع به اوج 80/18 و به
عرض 70/7 واحد طول واقع شده اند .این ایوانها یکنواختی بازده از بود جرزهای قطور ، را
از بین اسیر و انگیزه شده که بناگر خشن جلوه ننماید . این ایوانها در عمق 60/2 و
ارتفاع 9 متری به سمت تاخت طبقه تقسیم شده است . در طبقه اول یا همکف ورودی های اصلی و ورودی
های کوچک فرعی به حیطه های عبادتی قرار دارند
ایوان
جنوبی متصل به سمت حیطه ای بنام تربت خانه است که در صفحات آینده شرح آن داده خواهد شد . ایوانهای شرقی و
غربی در انتها دارای درهای بزرگ می باشد . باب حالیکه در انتهای طبقه اول ایوانهای
فرعی یک در کوچک وجود دارد. سقف اشکوبه اول دارای قندیل بندی و مقرنسکاری بسیار جالب و
زیبا می باشد .
طبقه دوم این بخش بوسیله راهروی
پوشیده ای با بازهم باب ارتباطند . بطوری که می استطاعت در
این طبقه تمامی بنا را دور زد باب اطاق های طبقه دوم انواع
تزئینات و مقرنسکاریهای ارزنده ای دیده می شود که نشانگرذوق و سلیقه و
دقت هنرمندان دوره ایلخانیان است .
یکی از خصوصیات اصلی و منحصر بفرد
در گنبد سلطانیه تاخت جداره بودن آن است که از تاخت قشر موازی و مجزا که صرفا" با پشت
بندهای آجری بین خود بهم مربوط بوده و همچنین فرم واحدی را شامل می شوند تشکیل شده است
. و این تنها نمونه در مورد گنبدهائی با وضع ساختمانی فوق الذکر اسم می شود و به
تماشا اینجانب نمی استطاعت نمونه ای حرف وضع ساختمانی فوق الذکر در دنیا یافت که
صفت به سمت قبل از بنای مزبور باشد . و از این چهره قبه فوق اهمیت شایانی را در تاریخ
معماری دنیا داراست بطوریکه مدتها بعد از بنا گنبد سلطانیه چاه در غرب و چه در
خاور رفته رفته آثاری با خصوصیات تکنیکی فوق بوجود می آید . از جمله مهمترین آثاری
که به تقلید از قبه سلطانیه ایجاد شده قبه کلیسای سانتاماریا دلفیوره می باشد که
بیش از صد سال بعد از آن ساخته شده است .