توسعه پایدار، مفهوم جدیدی است که از طریق پیوند بین ابعاد جوراجور بسط (اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی) و توجه خاص به سمت ملاحظات محیطی و صیانت محیط زیست از دهه 80 به طور گستردهای مطرح گردید. از سوی دیگر، مدیریت دولتی نوین به منظور افزایش مسئولیت مدیران به سمت محیط پیرامونی خود، از دهه 70 جایگزین مدیریت دولتی در مفهوم سنتی آن شد.
لذا در این مقاله، پس از تشریح «توسعه» در مفهوم سنتی، الگوی جدید آن تحت عنوان «توسعه پایدار» به سمت آغاز اساس فعالیتهای مدیریت دولتی نوین مطرح شده است. سپس مدیریت دولتی نوین به آغاز آسه توسعه پایدار و آلت دولتها در کسب اهداف توسعه، پایدار، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
دموکراسی واژه ای یونانی است که در سده شانزدهم از طریق زبان فرانسوی رسیده زبان انگلیسی شد. دموس در لسان یونانی به سمت معنای مردم و کراتئین به معنای حکومت کردن است. از این رو برخی دموکراسی را در این معناها اصطلاحی به کار برده اند: «برابری فرصت ها برای افراد یک جامعه به منظور برخورداری از استخلاص ها و ارزش های اجتماعی» الا «حکومت مردم به سمت وسیله ی مردم» و یا معانی دیگر.
نظام های دیپلماتیک از ازلی الایام با اندیشه ی دموکراسی آشنا بوده اند، به گونه ای که حتی رؤسای برخی از قبایل با شیوه ی انتخابی گزینش می شدند. باب قرون چهارم و پنجم قبل از میلاد ایضاً این اندیشه در یونان باستان، به ویژه باب آتن، به سمت صورت دموکراسی مستقیم تحقق داشته است. برخی دانشمندان از آغاز ایضاً با این پندار مخالفت ورزیدند. افلاطون و ارسطو حکومت حکیمان و جمهوری را حرف دموکراسی اولویت دادند. انقلاب کبیر فرانسه باب سده های اخیر، نشانه ی عطف بزرگی در تاریخ پیروزی دموکراسی است.
بخش حکومت از دو حیث مشروعیت فلسفی و پذیرش جامعه شناختی قابل بررسی است. مشروعیت فلسفی به معنای حقانیت و بایستی حکومت است; یعنی وقتی این پرسش مطرح می گردد که چرا باید الگو حکومتی «الف» در اجتماع تحقق یابد و یا این که چرا آدم باید از این مدل حکومتی اطاعت کنند، پاسخ به این پرسش ها مشروعیت فلسفی را اظهار باده کند. ولی آن فصل که این استخبار ها طرح می گردد که چرا حکومتی مقبولیت اجتماعی پیدا می کند و مردم تابع ثانیه می گردند، مقبولیت جامعه شناسی مطرح است.
«عدالت» مفهومی است که بشر از آغاز تمدن خود میشناخته و برای استقرار آن کوشیده است.([۱]) مشاهده طبیعت و تاریخ رویدادها، و اندیشه باب خلقت، از دیرباز آدم را متوجه ساخت که آفرینش جهان بیهوده نبوده و هدفی را دنبال میکند.([۲]) آدم نیز در این آلبوم منظم و با هدف قرار گرفته و با ثانیه همگام و سازگار است. بنابراین، هر چیزی که در راستای این نظم طبیعی باشد، راست و عادلانه است. حقوق نیز از این قاعده بیرون نبوده و مبنای آن در مشاهده موجودات و اجتماعهای الوان است. پس، از ملاحظه «آنچه هست» میتوان به جوهر «آنچه باید باشد» دست یافت. به سمت بیان دیگر، باب شیوه ارسطویی جستجوی عدالت، واقعگرایی و پایه آن دید و تجربه است. ([۳])
این مقاله جای تفصیل برای ملاحظه سیر تاریخی عقاید نیست، ولی تعریفهای مهمی از عدالت را بیان میکند.