مدیریت و یا عامل انسانی
مهمترین دلیل تحولاتی است که امروز آدم باب همه زمینهها و به هر شکلی در جوامع
گوناگون شاهد ثانیه است. در حقیقت عامل انسانی است که تفاوتهای فاحش امروز زندگی بشر
با شرایط گذشتهاش را رقم خورده است. اگر این عامل از زندگی روزانه حذف شود در واقع
توسعه و پیشرفت از زندگی آدم حذف میشود. برای تغییر و حرکت بسوی شرایط بهتر
اضافه حرف عواملی چون سرمایه، مواد اولیه و غیره مهمترین و اصلیترین عامل نیروی
انسانی است. در واقع ثروت و دارایی هر جامعهای تنها و عزب نیروی انسانی است. این
دیدگاه شاید افراطی بنظر برسد ولی واقعیتهای پیشرو در جوامع گوناگون این امر را
ثابت میکند. اگر یک اجتماع را حرف همه امکانات مادی و ثروتهای بیکران با جامعهای
که از همه این امکانات بیبهره است مقایسه کنیم و مشاهده کنیم که جامعه فاقد ثروت
از استطاعت و قدرت بالاتری برخوردار است تنها عاملی که این مسئله را ایجاد کرده باید
عامل انسانی باشد باب زمینه امور اقتصادی و تجاری بسان همه دیگر بخشهای اجتماعی
عامل انسانی بااهمیت و حیاتی است. مقاله اسم نگاهی دارد به سمت یکی از دیدگاههای جدید در
زمینه مدیریت تجاری.
نخستین توجهی که در پهنه مدیریت و تجارت به صورتی جدی به اقدام مناسب با عوامل
انسانی مبذول گشت به التون
مایو آموزگار دانشگاه هاروارد مرتبط میشود. وی باب تحقیقاتی که در شرکت برق وسترن
اجرا داد و به سمت تحقیقات هاتورن معروف شد به این نتیجه مهم رسید که توجه به عامل
انسانی مهم ترین ابزار در رویش انگیزش و بهرهوری سازمانها و کارکنان آنها است. در
حقیقت بعد از آنکه تیلور اصول مدیریت علمی خود را صفت و اجرا نمود انقلابی در
بهرهوری سازمانها رخنه داد، اما به همان نسبت اداره سازمانها را به سمت شیوههای
مکانیکی که سبب کاهش رضایت کارکنان میشد بازار داد. تلاشهای التون مایو که در
واقع آغازگر جنبشی نوین در عرصه مدیریت بود و به مکتب رفتارگرایان صفت گشت باعث
شد مدیران و نخبگان تجاری توجهی ویژه به سمت عامل روحیه انسانی در داخل و خارج از
سازمان نمایند. شکوفایی شیوه رفتارگرایان مربوط به سالهای ۱۹۳۰ میشود
حرف این وجود تا به حال این بینش اعتبار خود را حفظ نموده است. طوری که اکنون در
تقسیمبندیهایی که برای نگرش مدیریتی مدیران به کار میرود آنها را به دو دسته
کارمندگراها و کارگراها تقسیم میکنند که در حقیقت تمایزی است بین کسانی که اولویت
و تمرکز خود را حرف انجام کار بری توجه به روحیه دیگران میدهند و کسانی که روحیه
کارکنان و انگیزش آنان را در
تماشا میگیرند. ناگفته پیداست بهترین شیوه روشی است که تمام دو چهره را یعنی کارگرایی و کارمند گرایی را در اوج
دارا باشد.
هوش هیجانی به نظر میرسد میتواند شکل تکامل یافتهای از تدقیق به انسان در سازمانها باشد و ابزاری نوین و شایسته در دستان مدیران تجاری و تئوریسینهای بازار برای هدایت افراد اندر سازمان و مشتریان برون سازمان و تأمین رضایت آنها...