انسان قبل از مدرن طوری باب سنّت فرو رفته بود که دیگر احتیاجی به این تشریح نداشت. انسانهای متعادل از وحی تصوف وامر آسمانی آگاهی داشتند اما هیچ آزمایش ای از آفاق کاملاً سکولار و ضد سنّتی نداشتند . سنت نباید با رسم و عادت و الگوهای ارثی تفکر خبط شود . سنّت دقیقاً مترادف tradition نمی باشد . باید تعبیر این بشود لیک کلاً با آن یکی نمی باشد.
- باب معنای کلی اصولی که آن را تابع آسمان می کند دارای یک ماهیت فرافردی است و با الهام تفکیک ناپذیرمی باشد - باب واقع لغت tradition به معنای انتقال مفهوم می شود و شامل تئوری انتقال معرفت ، ادا ، فنون ، قوانینی ، اشکال و پاره دیگر از عناصری است که زبانی و مکتوب می باشد . آداب به سمت معنای حقایق اموری که منشاء الهی داشته و از طریق شخصیتهای گوناگون خویش یافته است . اصولی که آدمیت را تابع آسمان و عالمعلوی و دین می کند ( سنت ). سنت اساس اخلاق است . آداب می تواند منشاء شرعیات و معیار ها حیات سیاسی جامعه باشد . آداب ساختار جامعه را بازشناخت می کند . آداب حرف قلمرو علم وهنر فرمان می راند . تمدن هایی که بوسیله سنتهای جوراجور بوجود می آیند باده میرند ولی سنت ودین ثانیه زنده می ماند . آداب مخالف تمام جنبه های مدرن نمی باشد سنت باده خواهد مدرنیزم را احیاء بکند. انسان معاصررا سنت خاور وغرب را باب حرف می گیرد لاشرقیه و لا غربیه ،پیوند سنت با عشق پیوند نور خورشید با گرما است. هر اندازه خاور فیزیکی از آداب دور شود در غرب سنت منتشر خواهد شد.